سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/12/21
12:53 عصر

بی خبران آگاه شوند...

بدست صعصعه در دسته

کارنامه اقتصاد سیاسی اصلاح طلبان

Files_Upload%5C2165.jpg

گروه اقتصادی- محمد مهدی تهرانی: شاید با گذشت سال ها از فعالیت دولت اصلاحات کارنامه اقتصادی این دولت نیز
در اذهان عمومی به فراموشی سپرده شده باشد و مردم از آنچه که بر اقتصاد
ایران طی آن سال ها رفته است، تصویر واضحی نداشته باشند، اما یقینا یاران
خاتمی که آن روز در کنار او بودند، این واقعیت ها را به خاطر دارند. اگر
واقعیت ها در کنار هم قرار بگیرند، آن گاه است که می توان به نقدهای پی در
پی اصلاحاتیان که امروز خود را منجی اقتصاد ایران اسلامی جلوه می دهند،
واقع بینانه تر نگاه کرد. نقدهای کسانی که شاید به میزان این سال ها در
سال های حاکمیتشان در باب اقتصاد سخن نگفته بودند! شاید امروز در حوزه
اقتصاد با کاستی هایی مواجه بوده باشیم، اما هنگامی می توان در خصوص این
کاستی ها قضاوت عادلانه کرد که واقعیت های اصلاحات را نیز در نظر بگیریم.
آن زمان را هم به خاطر بیاوریم که حتی صبر داعیان اصلاح طلبی هم لبریز شده
بود و در برابر رسانه های عمومی از ناکارآمدی ها می گفتند.

«ما قبل از دوم خرداد اعلام کردیم که خاتمی مرد اقتصاد
نیست.» جمله فوق اعترافی است که بهزاد نبوی قبل از آغاز 4 سال دوم ریاست
جمهوری خاتمی بیان کرد. در بازه زمانی فعالیت دولت اصلاحات اگر چه برخی
برنامه های اقتصادی پیش رفت و برنامه توسعه هم تدوین شد، اما نگرش مشخصی
در خصوص اقتصاد وجود نداشت و همین عدم وجود نگرش مشخص به تناقضات در
عملکرد می انجامید. کاستی های اقتصادی در دولت اصلاحات تا بدانجا بود که
نه رقیبان و مخالفان که یاران خاتمی هم لب به گلایه و شکایت گشودند و از
معضلات اقتصادی سخن به میان آوردند.

قضاوت در خصوص عملکرد اقتصادی اصلاحات را نخست به
روزنامه کارگزاران می سپاریم. کارگزاران طی مقاله ای با عنوان "سه دهه
سرگشتگی تئوریک" شرایط اقتصادی را در زمان خاتمی این گونه به تصویر می
کشد:«پیروزی سید محمد خاتمی برای منتقدان تعدیل اقتصادی به معنای تصحیح آن
سیاست‌ها شد، خاتمی از اردوگاه چپ سیاسی می‌آمد و از همین رو اقتصاددانان
ایستاده در این اردوگاه چنین می‌پنداشتند که وزیر ارشاد مستعفی
هاشمی‌رفسنجانی در این حوزه نیز پایبند سیاست‌هایی نزدیک به چپ اقتصادی یا
حداقل نهادگرایی خواهدبود.»

این روزنامه می افزاید:«خاتمی آن کرد و همان نکرد،
دکتر حسین نمازی وزیر اقتصاد میرحسین موسوی به کابینه دعوت شد تا در کنار
مرحوم دکتر نوربخش و دکتر محمدعلی نجفی سه ضلع اقتصادی دولت خاتمی را
تشکیل دهند. نتیجه این ترکیب معلوم بود،‌ دولت خاتمی اگر حاشیه‌ای داشت،
اختلاف‌نظر در میان افراد تیم اقتصادی او بود که در تمام ترکیب‌های دو
رئیس بانک مرکزی وی، چند رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی دولت او و
بالاخره سه وزیر اقتصاد دو کابینه خاتمی هیچگاه پایان نگرفت.»

آنچه گذشت ناظر به اختلافات شدید در درون تیم اقصادی
خاتمی است. تیمی که کاملا شکننده بود و از افرادی با مواضع کاملا
پارادوکسیکال تشکیل شده بود. در واقع گفتگوی تمدن های خاتمی به حوزه
اقتصاد هم تسری پیدا کرد و این شد که بسیاری از تصمیمات و برنامه های کلان
مانند طرح ساماندهی اقتصادی بدون سرانجام باقی ماند.

محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب با اشاره
به این اختلافات می گوید:«تیم اقتصادی دولت خاتمی، تیم متجانسی نبود که
بتواند مسائل را به طور هماهنگ پیگیری کند.» او می افزاید:«کسانی که در
دولت سابق (دولت سازندگی) تفکر سیاست تعدیل اقتصادی را تعقیب می کردند، با
بن بست مواجه شدند و در دولت خاتمی هم قطعا ناموفق عمل کردند و برای
اقتصاد کشور ایجاد مشکل کردند.»

عدم هماهنگی بدنه دولت با طرح های کلانی که در دستور
کار قرار می گرفت، مشکلاتی را ایجاد می کرد و به اجرای ناموفق و ناقص
برنامه ها می انجامید. گاها دولتمردان ناچار می شدند تا با زبانی تهدید
آمیز سخن بگویند. آن گونه که محمد رضا عارف در خصوص طرح ساماندهی اقتصادی
و کارشکنی بدنه دولت سخن گفت:«اگر مسئولی به طرح ساماندهی اقتصادی اعتقادی
ندارد باید محترمانه کنار رود. همه مسئولان باید مصوبات دولت را اجرا کنند
اگر نه بروند جای دیگری خدمت کنند و اجازه دهند کسی که معتقد است، بیاید و
کار کند.»

سرگشتگی تئوریک در دولت اصلاحات تبعات و پیامدهایی را
هم طبعا برای کشور به دنبال داشت. شاید این همه به خاطر آن بود که اصلاح
طلبان صرفا به رسیدن به قدرت فکر کرده بودند و برنامه مدون و مشخصی برای
اداره کشور نداشتند. میردامادی به این واقعیت در خصوص مجلس شورای اسلامی
اعتراف می کند:«اصلاح طلبان تمام توان خود را برای فتح کرسی های مجلس ششم
به کار بستند و برای پس از پیروزی برنامه مشخصی نداشته اند.»

عدم آگاهی و اشراف کافی شخص رئیس جمهور گاها مشکل
ایجاد می کرد. تا آنجا که هنگام اجرا گاها حتی شخص رئیس جمهور هم به یک
باره دچار تردید می شد. محمد علی نجفی در این خصوص می گوید:«آقای خاتمی
بعضی اوقات حتی در مورد این برنامه ها (برنامه سوم) که در سطح دولت توافق
بر روی آن شده بود و با سختی و صرف وقت زیاد تنظیم شده بود، دچار تردید می
شد. کسی در مورد یک یا چند ماده برنامه با ایشان صحبت می کرد و در دل
ایشان تردید و نگرانی پیدا می شد که آیا این تصمیمی که گرفته شده درست است
یا خیر. حتی در برخی از موارد بسیار مهم و بحث برانگیز برنامه که مورد
موافقت دولت قرار گرفته بود، دچار شک و تردید شدند و خیلی بدشان نمی آمد
که مجلس آن را تصویب نکند. در واقع ایشان هیچ گاه اطمینان صد در صد نسبت
به برخی مواردی که در دولت تصویب شده بود، نداشتند.»

در واقع اگر چه امروز دولتمردان اصلاحات برای جلب نظر
مردم و زمینه سازی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده از معضلات اقتصادی و
راهکارها سخن به میان می آورند، اما خود در هنگام عمل هیچ خط مشی مشخص و
درستی را نتوانستند در حوزه اقتصاد به کار بگیرند. در بازه زمانی فعالیت
اصلاح طلبان، مشکلات معیشتی مردم به فراموشی سپرده شد. آنچه مطرح بود،
توسعه سیاسی بود و آزادی اندیشه و حقوق بشر و جامعه مدنی و عناوینی از این
دست. عناوینی که جز آشفته کردن فضای کشور هیچ دستاوردی به همراه نداشتند.
این بدین معنا نیست که در دوره اصلاحات هیچ کار اقتصادی انجام نشده باشد،
بلکه بدین معناست که مشکلات مردم هیچ گاه در اولویت کاری اصلاح طلبان قرار
نداشته است. و دقیقا به همین خاطر است که نمی توان اینان را فرشته نجات
اقتصاد ایران قلمداد کرد.

مسعود نیلی هم اشاره به عدم اطلاع درست خاتمی از مسائل
اقتصادی دارد. او می گوید:«درست است که آقای تاج زاده معاون سیاسی وزیر
کشور بود ولی در بعد سیاسی به طور کامل مورد اعتماد شخص آقای خاتمی بود و
همچنان هم هست. ما نیاز داشتیم که در سازمان برنامه هم شخصی چون آقای تاج
زاده در امور اقتصادی باشد. لازمه وجود چنین شخصی هم این است که آقای
خاتمی خواسته های اقتصادی خود را ترسیم و سپس بررسی کنند که برآورده کردن
این خواسته ها به قیافه چه کسی می خورد. اما در حوزه اقتصادی چنین اتفاقی
نیفتاد. دلیل آن هم مشخص نبودن تفکر شخص رئیس جمهور از اقتصاد بود.»

باید بپذیریم ناکامی های اقتصادی در دوره اصلاحات
بیشتر ناشی از تصمیم گیران کشور بود. بگذاریم حقایق را شخص سید محمد خاتمی
بگوید:«بخشی از ناکامی های طرح ساماندهی اقتصادی به خاطر ناموفق بودن
مدیریت هایی بوده که ما داشتیم. یعنی کار را انجام ندادند. طرح هایی که
بنا بود ظرف 6 ماه تهیه شود، فراهم نشد.»

علت آنچه خاتمی بدان اعتراف می کند، همان آلیاژی بودن
تیمی است که او برگزیده و عدم نگرش مشخصی که رئیس جمهور می بایست می داشت.
آن چنان که عطریانفر هم تصریح می کند:«رک بگویم قابل قبول نیست که بعد از
گذشت سه و نیم سال تازه شاهد بروز اختلاف میان دو نظریه اقتصادی یک کابینه
مشترک باشیم. به عقیده من تیم اقتصادی آقای خاتمی آلیاژی است و آزمون و
خطاهای زیادی در این دوره سه و نیم ساله داشته است. اما چون آلیاژها ذاتا
ناهمگونند، نمی توان کاری کرد. الان آقای خاتمی باید یک نگاه واحد اقتصادی
برای دولت در نظر بگیرد.»

خاتمی در میان این تیم شکننده اقتصادی خود نوید می داد
که به زودی خبرهای خوش اقتصادی را به مردم خواهد داد. اما هیچ گاه خبری از
آن خبرها نشد! و او در نهایت از روی ناچاری به نارسایی ها اعتراف
کرد:«باید به نارسایی ها اعتراف کنیم... توان ما کمتر از آن بود که
بتوانیم پاسخ مطالبات و توقعات صحیح جامعه را بدهیم.»

جالب آنجاست که کسانی که به ضعف و کم کاری های اقتصادی
خود واقف و معترف بودند، برای آنکه نظر مردم را به خود جلب کنند، امروز از
اقتصاد می گویند. کسی نیست از وعده و وعید های دوم خرداد بپرسد که به چه
سرانجامی رسید. و چرا امروز یاران خاتمی هم او را مرد عمل نمی دانند. آن
گونه که محسن کدیور هم اعتراف می کند:«آقای خاتمی یک حسنی دارند و آن
اینکه انسان صادقی هستند و هنوز هم صادق هستند. اما در عرصه سیاست، صداقت
کافی نیست، بلکه کیاست هم لازم است... شما یک مورد را نشان بدهید که سران
محافظه کاران از مواضع خودشان عقب نشسته باشند و یک مورد را هم نشان دهید
که آقای خاتمی در موضع خود ایستاده باشد.»

در واقع آن چه یاران خود خاتمی هم به آن اذعان داشته و
دارند این است که خاتمی مرد عمل و مرد ایستادن نیست. حال پاسخ این سوال که
چرا این یاران دوباره گرداگرد خاتمی حلقه زده اند را طبعا می بایست در
مصالح سیاسی شان جستجو کرد. مصالحی که هر روز اقتضائی دارد و امروز این
گونه اقتضاء می کند.