سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/6/24
12:57 صبح

سرزمین کچلها

بدست صعصعه در دسته

همکار محلی مان می گفت:""اینجا،لبنان،آب شور است و مشکل دارد و همین می شود که حمام
می روی موی سرت بدجوری می ریزد".
تا آمدم بگویم:"مرد حسابی !چرا زودتر نگفتی؟!"...پشیمان شدم.
دیدم خودش هم بنده خدا حالا چند تا شوید بیشتر ندارد.

%D8%B5%D8%B5%D8%B5.jpg


87/6/24
12:45 صبح

عشق های امروزی..

بدست صعصعه در دسته

مرغ عشقش مرده بود. چقدر غصه می خورد. دیروززنگ زد گفت الان این نر بیچاره هم می میره. این مرغ عشق ها تاب مستوری ندارن.من می دونم.آخه مرغ عشق خودش جفتشو انتخاب می کنه.الانم آب نمی خوره ،دونه هم نمی خوره صداش هم در نمیاد.تابلو داره دق مرگ میشه.گفتم از اول نخرما!حالا می گی چی کار کنیم؟
گفتم :"چه می دونم! بگذار یه فکری بکنم زنگ می زنم".
بعد فکر کردم فکرم به جایی نرسید. مغز من گاهی مثل موبایل می مونه.خاموش میشه.بعضی وقتها هم خودم یه کاری می کنم در دسترس نباشه!

امروز زنگ زد گفت:" انگار نه انگار.چنان چه چهی راه انداخته نگو... تازه صداش باز شده.همسایه ها شاکی شدن.عین خیالش نیست.انقدر دون خورده داره می ترکه از خوشی"!

najafi.jpg